چنانچه بذری هرچند بالقوه دارای قدرت رشد و نمو و فابلیت تبدیل شدن به گیاهی مثمر را در زمینی نامستعد و آبوهوایی نامتناسب با آرزوی رشد در خاک بکاری، جز حسرت نصیبی نخواهی برد.
سازمانهای اقتصادی هم همچون بذری هستند که با ترکیبی از ایدههایی بهمنظور پاسخگویی به نیازی در محیط پیرامون و منابع لازم برای تبدیل ان ایده به محصول یا خدمت (اعم از مالی و انسانی و تکنولوژیک) به وجود آمده و در محیطی که شرایط رشد آنها را فراهم نماید، جوانه زده، توسعه یافته و موجب خلق ثروت برای جامعه میگردند.
حال تصور کنید که این بذر که سرمایه هم بخشی از ترکیب آن بهشمار میرود، در محیط کسبوکاری کاشته شود که نه تنها اجازه جوانه زدن به آن نمیدهد بلکه حتی اگر چنین اتفاقی رخ دهد بیشتر عوامل آن محیط در جهت تضعیف و حتی نابودی کسبوکارها عمل میکنند.
آیا میتوان انتظار داشت که کارآفرینان و سرمایهگذاران در چنین محیط پر از ریسکی حاضر به فعالیت شوند؟ اصولا متخصصین حوزه استراتژی در نگاه کلاسیک به فضای کسبوکار، آن را به دو بخش محیط دور و محیط نزدیک تقسیم میکنند. فرصتها یا تهدیدها در محیط دور از جمله عوامل اقتصادی عموما نشأت گرفته از سیاستگذاری دولتها بوده و بنگاهها کمتر توان اثرگذاری بر آن را به صورت مستقیم دارند.
عواملی همچون سیاستهای مالیاتی، قوانین مرتبط با سرمایهگذاری خارجی، برنامههای توسعه و توانمندسازی نیروی کار، سیاستهای ضد یا ایجادکننده تورم، ایجاد زیرساختها و .. فاکتورهایی هستند که میتوانند یک کشور را برای خلق ثروت از طریق ایجاد و توسعه بنگاههای اقتصادی آماده و یا برعکس این بنگاهها را برای تداوم بقا با چالشهای جدی روبهرو کنند.
به گفته و شهادت تمام متخصصین حوزههای مدیریت و اقتصاد، امروزه محیط کسبوکار ایران نه تنها برای ایجاد کسبوکارهای جدید مساعد نیست بلکه بنگاههای مشغول به فعالیت را نیز با چالشها و موانع جدی در مسیر بقا روبهرو نموده است و این چالشها هر روزه بیش از پیش گسترش پیدا میکنند.
کمبود حاملهای انرژی و قطعی آب و برق از جدیدترین این موانع است. جدای از تنشهای سیاسی و تحریمهای فلجکننده ناشی از آن، عدم درک مناسب سیاستگذاران اقتصادی از شرایط فعلی بنگاهها و اخذ تصمیمات غیرکارشناسی و مخل امنیت برای فعالیت سالم اقتصادی موجب گردیده است تا بخش خصوصی واقعی کشور با بحرانهای جدی برای ادامه فعالیت روبهرو شود و فضای ناامیدی ناشی از عدم قطعیت، تابآوری را برای کارآفرینان بسیار مشکل سازد.
در کنار تمام این موارد، سرعت تاثیر عمیق ابرروندها همچون تحول دیجیتال، گرمایش زمین، تغییر دموگرافی جمعیت بلاخص تهدید کمبود نیروی کار ماهر در آینده نزدیک و بیتوجهی بنگاهها به این ابر روندها و عدم برنامهریزی مناسب برای مدیریت آنها که ناشی از درگیریهای روزمره فعالین اقتصادی با مشکلات داخلی و قطع ارتباط بینالمللی است، خود چالش بزرگ دیگری بر سر راه ماندگاری بنگاهها در کشور عزیزمان است.
حال سوال بزرگ این است که آیا فقط با تامین سرمایه که تنها قسمتی از ترکیب بذر کارآفرینی است، امکان ایجاد و یا حفظ و توسعه کسبوکارها در کشور فراهم خواهد شد؟ بدون شک چنانچه محیط کسبوکار توسط حاکمیت با ارادهای جدی و سیاستگذاری و برنامهریزی علمی مبتنی بر تفکر متخصصین واقعی و دلسوز داخلی دچار تحول زیربنایی نگردد، شعار سال ۱۴۰۴ نیز همچون شعار سال ۱۴۰۳ محقق نخواهد شد.