بازار اعتبارات در دنیای امروز از گستردگی و ژرفای قابل اعتنایی برخوردار است و ابزارها و روشهای گوناگونی در این بازار فعالیت دارند. شبکه بانکی دربازارهای اعتباری تنها یکی از ابزارها به شمار میآید. در کنار بازار سرمایه و مشتقات آن، بازار بیمه و انواع بیمهنامهها، بازار اوراق قرضه دولتی و خصوصی، شرکتهای تأمین سرمایه خصوصی و.. نیز فعالیت میکنند.
بر اساس آمار و اطلاعات منتشر شده از سوی مقامهای رسمی بانک مرکزی، سهم بانکها از بازار اعتبارات 80 تا 90 درصد است. به عبارت دقیقتر، سایر بخشهای بازار اعتبارات در ایران تنها 20 درصد سهم باقیمانده را به خود اختصاص دادهاند. با توجه به ساختار مالکیت، مدیریت و رفتار تاریخی دولت با بانکها که از زمان دولتی شدن بانکها در تابستان 1358 تاکنون با شدت و ضعف ادامه داشته و دارد، منابع مستقر در بانکها در دسترس ترین منابع برای متقاضیان سرمایه است و این گروه میتوانند با توجه به فشارهایی که به دولت و بانکها میآورند منابع این نهاد را در اختیار بگیرند.
واقعیت این است که فعالیت بانکهای ایرانی به دلایل گوناگون «بنگاه محور» است و آمارها نشان میدهد از سال 1367 تا سال 1393 حدود 60 درصد از خانوادههای ایرانی هرگز از منابع بانکی استفاده نکردهاند و بیشترین سهم اعتبارات به بنگاهها اختصاص داده شده است. یک واقعیت دیگر در کارنامه بانکداری ایران پرداخت وام و اعتبارات زیر نرخ تورم سالانه عمومی در اغلب سالهای پس از انقلاب تا امروز به استثنای چند سال بوده است. در حال حاضر میتوان تاکید کرد نرخ بهره بانکی بالاتر از نرخ تورم سالانه اعلام شده است. این اتفاق اخیر بحثهای دامنه داری در میان متقاضیان وام و اعتبارات بانکی ایجاد کرده است. این بحثها در اسفندماه پارسال و پس از پذیرش بازگشت نرخ سود سپردهگذاری به 20 درصد اوج گرفت. هواداران اقتصاد رقابتی از همان زمان که بانک مرکزی دستور داد نرخ سود سپردهگذاری سالانه به 15 درصد کاهش یابد به این کار اعتراض داشتند. فعالان بخش خصوصی نیز به بازگشت نرخ سود به 20 درصد اعتراض دارند چون به خوبی میدانند این نرخ سود سپردهگذاری به معنای رساندن نرخ سود تسهیلات به طور رسمی به 25 تا 26 درصد است. از طرف دیگر بانکهای ایرانی باور دارند در غیاب جذب سپردههای تازه، ممکن است ادامه زندگی بانکها به خطر بیافتد و رفتار بانکها برای زنده ماندن طبیعی است. طرفداران اقتصاد رقابتی باور دارند نباید دولت با دستکاری در نرخهای سود، پسانداز کنندگان را جریمه کند و اگر برای پول مردم حتی با نرخهای بهره 25 درصد تقاضای مؤثر وجود دارد چرا این قیمت و بها از وامگیرندگان اخذ نشود.
بهاینترتیب، بازار اعتبارات در ایران با سردرگمی مواجه شده است. چگونه میتوان بر بازار اعتبارات دارای تنش و نارسایی ساختاری غلبه کرد؟ راهحل آسان و ممتنع است: بازار اعتبارات ایران باید به بازار اعتبارات جهانی متصل شود. اگر بازار اعتبارات ایران از تنگنای انزوای استیلا یافته بر آن رها شده و به بازار اعتبارات بینالمللی متصل شود، معنایش این است که میتوان سرمایه مالی انباشت شده در سایر کشورها را که در حال حاضر با نرخهای زیر 5 درصد وجود دارند به متقاضیان ایرانی معرفی کرد. اگر اجازه دهیم بانکهای خارجی در ایران شعبه دایر کنند و تسهیلاتی با نرخهای بهره پایین ارائه کنند، نرخ بهره با شتاب کاهش خواهد یافت و همراه با کاهش نرخ بهره بانکی، تنشهای موجود نیز به نقطه پایان میرسد. اینیک راهحل جهانی و آسان است اما در ایران به یک راه حل ممتنع تبدیل شده است. تا زمانی که بانکداری ایران به مثابه یک جزیره عمل میکند، مجادله میان بانکها و متقاضیان اعتبارات بانکی حل نخواهد شد. جزیرهای دیدن و جزیرهای عمل کردن و اصرار بر انحصار موجود در بانکداری و تصمیمات و اقدامات سلیقهای در تعیین نرخ سود راه برونرفت از تنگناهای بازار اعتبارات و شبکه بانکداری ایران نیست.