معنای زندگی برای انسان از احساس مهر و پیوند با بستگانی عزیز یا مفاهیمی گرامی مایه میگیرد. این مهر در ژرفای دل و ذهن آدمی جاودان است و چرخش زمین و پویش زمان آنها را از دل و ذهن دور نمیکند. آدمی پدر و مادر، فرزند، برادر و خواهر خویش را عزیز میدارد و ارجمند میخواهد. برای پیشرفت و خوشبختی آنها نیرو و عشق و امید خود را در سبد دوستی میگذارد. آدمی علاوه بر اینها، راستگویی، درستکاری، شجاعت، مهربانی، مداراجویی آزادی و عدالت را نیز تحسین میکند و برای استوار کردن آنها در جامعه دل میسوزاند.
در میان همه این دلبندان مهرانگیز، وطن اما؛ حکایتی غریب دارد. فرهنگ و رسوم و میراث مفاخر تاریخ وطن که گویی با شیر مادر در جان کودک مینشیند؛ نقشی ابدی بر روان ماست که از یکسو سمبل همه پیوندها و خویشاوندیها و از سوی دیگر نماد همه ارزشهایی است که به آن باور داریم.
مهر میهن شرابی است که با گذر عمر در جان ما کهنه و گیرا میشود. شاید ناملایمات روزگار آن را در ذائقه پرشور جوانی ناخوشایند کند؛ اما هر چه عمر بیشتر میشود و به نقطه پایان زندگی نزدیکتر میشویم واضحتر میبینیم و میفهمیم که مهر وطن که با شیر مادر به قلب ما آمده جز با رفتن جان، دل ما را ترک نخواهد کرد.
این ادعا نیست و تجربه میلیونها مهاجری که دهههای درازی است از ایران رفته اما هنوز برای این سرزمین دل میسوزانند و از ژرفای وجود آرزوی سربلندی و سرآمدی آن را دارند نشان داده است. این یک میل نابود ناشدنی است و در درون میلیونها ایرانی ساکن این مرزوبوم و میلیونها ایرانی دور از مام وطن سر برمیآورد و به آنها یادآور میشود در کجا زاده شدهاند و باید در برابر میهن چه وظیفهای دارند.
این روزها حال ایران ارجمند چندان خوش نیست و به نظر میرسد اجزای این تن و جان کهن خوب کار نمیکنند و بیماری و ناتوانیهایی او و شهروندانش را آزار میدهد. ایرانیان این روزها از کسبوکار کم رونق و کاهش قدرت خرید و البته بابت فشارهایی که از سوی کشورهای گوناگون و حوزه سیاست متحمل میشوند ناراحتاند و گلایه دارند اما بااینهمه، ایرانیان میهندوست و دلسوز به این سرزمین باستانی میخواهند روزهای شاد و سربلند برای کشورشان را فراهم کنند.
برای عبور از این شرایط دشوار و سرافرازی بیشتر ایران ارجمند به توان، دانش، خرد و نیکاندیشی همه ایرانیان احتیاج است. طبیعتاً در این میدان هر که از توان، امکانات و اختیارات بیشتری برخوردار است؛ بار مسئولیت بیشتری نیز بر دوش دارد؛ اما، در مورد نهادهای جمعی رسمی، بهویژه نظام سیاسی و مدیران و متولیان ارشد آنکه قطعاً یکی از سنگینترین مسئولیتها را در این حوزه دارند؛ یادآوری این نکته ضروری مینماید؛ که مسئولیت بیشتر شما عزیزان، به این معنا نیست که حق دارید بهجای همه ما تصمیم بگیرید و عمل کنید.
کارکرد نهادهای جمعی و بهویژه ساختارهای سیاسی ایجاد همسازی و همگرایی بین گروههای مختلف و اندیشههای متفاوت در جامعه است و امروز که نجات ایران عزیز بسیج فراگیر همه قوای ایرانیان را میطلبد سنگین شدن وظیفه اهالی سیاست و سایر نهادهای جمعی، به معنی تلاش بیشتر آنها برای جذب حداکثری توان اجتماعی و ایجاد اجماع میان سلیقهها و نگرشهای مختلف ایرانیان است.
دشواری و حساسیت شرایط ما نباید سبب بروز این خطای راهبردی شود که متولیان حیات جمعی کشور به بهانه شرایط اضطراری تشخیص و نگرش خود را بر سایرین تحمیل کنند و دایره مشارکتپذیری ایرانیان در پروژه دفاع یکپارچه ملی را کوچک و مادر مهین را در این زمانه خطیر از شایستگی فرزندان ارزشآفرین و صدیق و خدومش محروم کنند.
نشانههای پرشماری هست که به ایرانیان یادآوری میکند میتوان ایران را سرآمد سایر سرزمینها در اقتصاد و آبادانی و پیشرفت کرد و تا ابد چراغ این بر و بوم را روشن و درخشان نگهداشت. ایران بهواسطه بهرهمندی از داراییهای طبیعی و فرهنگی ارزشمند بیشمار بستری مناسب برای رشد و بالندگی فرزندان توسعهگرا، نوجو و تحصیلکرده ماست که شکوفایی ظرفیتهایشان موتور محرک تحقق توسعه و ارتقای قدرت و امنیت ملی خواهد بود.
کافی است ایرانیان را یک خانواده ببینیم و دریچههای قلب و ذهن خود را برای پذیرش تنوع سلایق و دیدگاههای هموطنانمان در مدیریت و بهرهبرداری از ظرفیتهای بیشمار ایران بگشاییم. بر همه ماست که به هر راهی که ایران ارجمند را سرآمد میکند استوار بمانیم و به امید آیندهای با چشمانداز زیبا و دلنشین برای ایران عزیز تلاش کنیم. ایران آباد و سرآمد یعنی خوشبختی یاران و همکاران و خانوادههایمان.