بررسی آمار های آموزشی از ابتدای دهه ۸۰ تا به امروز نشان می دهد، زنان طی ۱۵ سال اخیر یکی از مهم ترین اتفاقات آموزش عالی ایران بوده اند. افزایش حضور آنان در مقاطع تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد، واقعیتی بود که نشان از افزایش سهم خواهی آنها از جامعه ایرانی داشت، اما در این مسیر مسایلی پیش پای آنان است که این موج ورود به آموزش عالی را تا حد زیادی تحت شعاع خود قرار می دهد.
براساس جدیدترین آمار های سازمان سنجش آموزش کشور، زنان بیش از ۵۱ درصد داوطلبان کنکور کارشناسی ارشد هستند و هنوز تعداد بالاتری از مردان در کنکور ارشد دارند. همزمان جدید ترین آمار مرکز آمار ایران هم نشان از آن دارد که در بحث فارغ التحصیلان بیکار، زنان بسیار بیشتر از مردان با بیکاری مواجه اند.
این اتفاق دارای دو پیام اجتماعی و اقتصادی است؛ نخست آنکه حجم بالای حضور زنان در آموزش عالی با نیاز سنجی های اجتماعی و اقتصادی همراه نبوده و دوم آنکه بازار کار ایران هنوز شرایط مناسبی را برای حضور زنان در بازار کار ایجاد نکرده است.
زنان چگونه سهم خود را در آموزش عالی ارتقا دادند؟
در دهه ۸۰، ایران شاهد افزایش میزان حضور زنان در دورههای کارشناسی بود،اما از همان ابتدا به نظر میرسید زنان در دهه ۸۰ سعی در افزایش سهم خود در دوره کارشناسیارشد و دکترا داشتند. در اواخر دهه ۸۰، سهم زنان در کنکور دکترا۴۰ درصد و مردان ۶۰ درصد بود و تا پیش از آن نیز یعنی در ابتدای دهه ۸۰ سهم زنان در پذیرش کنکور دکترا، ۱۵ درصد و مردان ۷۵ درصد بود که نشان از افزایش میزان حضور آنان در دوره دکترا و کارشناسیارشد داشت.
زنان در بستر فرهنگی کشور با وجود محدودیتها، در ابتدا، در دوره کارشناسی، اواخر دهه ۸۰، در دوره کارشناسیارشد و در مقطع کنونی در دوره دکترا توانستهاند سهم خود را افزایش دهند. هماکنون نسبت دختر و پسر در کلیت نظام آموزشی کشور، نسبت خاصی است. نسبت دختران و پسران در مدارس کشور، ۵۹ درصد پسران و ۴۹ درصد دختران است، در دوره کارشناسی این میزان با سهم ۶۰ درصدی، به نفع دختران است و در دوره کارشناسیارشد، نسبت دختران و پسران تقریبا مساوی است، اما اختلاف در میزان سهم زنان و مردان در نظام آموزشی کشور از دوره دکترا و سهم آنان در هیأت علمی دانشگاهها، آغاز میشود.
هماکنون از میان کل اعضای هیأت علمی دانشگاههای کشور، تنها ۲۰ درصد سهم زنان است که به نظر میرسد موج افزایش سهم زنان در دورههای کارشناسی، به کارشناسیارشد و دوره دکترا هم رسیده است و در آینده افزایش بیشتری خواهد داشت.
از سوی دیگر هماکنون حدود ۲۰ درصد «هیأت علمیها تماموقت» دانشگاههای دولتی، زنان هستند و در کلِ هیأت علمیها نیز ۲۳درصد هستند. در مجموع دولتی و غیردولتی، حدود ۲۰ درصد هستند.
آمارهایی از وضعیت بیکاری فارغ التحصیلان
همزمان با بررسی میزان رشد حضور زنان در آموزش عالی، بررسی آمار های دیگری از مرکز آمار ایران نشان می دهد، در دهه ۸۰ همزمان با رشد حضور زنان در آموزش عالی شاهد افزایش میزان زنان تحصیلکرده بیکار بوده ایم.
براساس دادههای آمارگیری نیروی کار مرکز آمار ایران در سال 1384 تعداد فارغالتحصیلان کل کشور 3,635,799 نفر بوده است که با افزایش نزدیک دوبرابری به 7,129,684 نفر در سال 1392 رسیده است.
این در حالی است که در سالهای مورد بررسی، جمعیت ایران از رشد قابلتوجهی برخوردار نبوده است. تعداد فارغالتحصیلان بیکار در همین سنوات از 420,903 نفر به 880,633 نفر رسیده؛ به عبارتی بیش از دو برابر افزایش یافته است. برای پاسخ به این پرسش که کدام ویژگیهای فردی فارغالتحصیلان شانس بیکاربودن آنها را افزایش میدهد، فارغالتحصیلان بیکار با استفاده از دادههای آمارگیری نیروی کار در سالهای 1384 تا 1392 براساس جنس، مدرک تحصیلی، وضعیت قبل از بیکاری و متوسط طول مدت بیکاری بررسی میشوند. نتایج مقایسه نرخ بیکاری کل کشور و فارغالتحصیلان در نمودار یک و تفکیک شهری و روستایی آن در نمودار دو و سه ارائه شده است.
نرخ بیکاری فارغالتحصیلان از 14,1 در سال 1384 به 18,8 در سال 1392 رسیده است درحالیکه نرخ بیکاری کل کشور در سالهای مورد بررسی از 11,5 به 10,4 کاهش یافته است. همانطورکه ملاحظه میشود، نرخ بیکاری فارغالتحصیلان همواره بیشتر از نرخ بیکاری کل بوده است که البته در زمان تفاوت این دو نرخ نیز بیشتر شده است؛ بهطوریکه در سالهای 1389 تا 1391 حدود 20 درصد فارغالتحصیلان بیکار بودهاند.
از سال 1385 نرخ بیکاری فارغالتحصیلان نقاط شهری نیز نسبت به نرخ بیکاری کل در نقاط شهری افزایش داشته است؛ بهطوریکه در سال 1392 نرخ بیکاری فارغالتحصیلان به حدود 1,5 برابر نرخ بیکاری کل در نقاط شهری رسیده است.
براساس نتایج آمارگیری نیروی کار در سالهای 1384 تا 1392 جمعیت فارغالتحصیلان بیکار بیش از دو برابر شده است به گونهای که از 420,903 نفر به 880,633 نفر افزایش یافته است. نتایج نشان میدهد در سال 1384، 42 درصد بیکاران فارغالتحصیل مردان بودهاند که این سهم در سال 1392 تقریبا به 45 درصد رسیده است.
بیشترین سهم بیکاران فارغالتحصیل، به ترتیب مربوط به مدرک تحصیلی لیسانس، فوقدیپلم و فوقلیسانس و دکتری بوده است. سهم مردان بیکار دارای تحصیلات لیسانس از 54 درصد در سال 1384 به 67 درصد در سال 1392 افزایش یافته است.
همچنین این سهم برای زنان نیز روندی افزایشی داشته است؛ بهطوریکه این سهم از 65 درصد در سال 1384 به 78 درصد در سال 1392 افزایش یافته است. سهم بیکاران مرد دارای تحصیلات فوقدیپلم از 43 درصد در سال 1384 به 25 درصد در سال 1392 کاهش یافته است.
این روند کاهشی در زنان نیز مشاهده میشود؛ بهطوریکه در سال 1384 سهم بیکاران زن دارای تحصیلات فوقدیپلم 33 درصد بوده و در سال 1392 این سهم به 13 درصد رسیده است. سهم بیکاران مرد دارای تحصیلات فوقلیسانس و دکترا از چهار درصد در سال 1384 به هشت درصد در سال 1392 افزایش یافته است.
تعداد زنان بیکار دارای تحصیلات لیسانس در تمامی سالها از مردان بیکار دارای تحصیلات لیسانس بیشتر است. تعداد زنان بیکار دارای تحصیلات فوقدیپلم در سالهای 1384 تا 1386 بیشتر از تعداد مردان بیکار فوقدیپلم میباشند. از سال 1389 تا 1392 تعداد زنان بیکار دارای تحصیلات فوقلیسانس و دکترا از مردان با این سطح تحصیلات فزونی یافته است.