کاهش نرخ سود بانکی واکنشهای مثبت و منفی اقتصاددانان را برانگیخته و ارزیابیهای آنان از تاثیر این امر بر امور مختلف اقتصادی از جمله تولید را در پی داشته است.
علیرضا اقبالی، یکی از اقتصاددانانی است که معتقد است تاثیر این امر به اندازهای نیست که بتواند فضای تولید در ایران را متحول کند.
او در توضیح مشکلات اقتصاد ایران به پایگاه خبری اتاق ایران گفت: ساختار تولید کشور ما ساختاری با تکنولوژی قدیمی است. چنانچه شاهد تعطیلی کارخانه ارج بودیم، ارج روزی کالاهای خانگی تولید میکرد و مورد تقاضای جامعه بود اما ورود تکنولوژیهای جدید به کشور، ارج را به کارخانهای قدیمی تبدیل کرده بود. تکنولوژی تولید در ایران تکنولوژی روز دنیا نیست، چون سالهای بعد انقلاب با کشورهای توسعه یافته و اروپایی ارتباط نداشتیم که تکنولوژی و همچنین تجربه تولید آنها را به کشور وارد کنیم. بنابراین خودمان کالای ملی راه انداختیم و نتیجه آن به دلایل متعدد، شکست بود.
او ادامه داد: بخش تولید نمیتواند تکنولوژیهای گران قیمت را وارد کند و از سوی دیگر بخاطر عدم ارتباط با دنیای مدرن، نتوانستهایم از تجربیات آنها در تولید بهره مند شویم.
سایز اقتصاد ایران کوچک است
اقبالی در ادامه درباره دومین مشکل اقتصاد ایران توضیح داد: کل درآمد سرانه ما آنقدری نیست که بتوانیم به اندازه نیاز، بازار بوجود آوریم و بخش بازار بینیاز از بخش تقاضا شود. سطح تولید کشور ما پایین است و زمانیکه میزان تولید کاهش یابد، هزینه سرانه هر واحد بالا میرود.
او با اشاره به بالا بودن قیمت سرمایه در ایران اظهار کرد: در دنیا قیمت سرمایه 4 درصد و در ایران بالاتر از 20 درصد است. تنها راه این است که به کارخانجات بزرگ دنیا متصل شویم و آنها بخشی از تولید ما را به بازارهای هدف برسانند. پیدا کردن بازار قلب بخش تولید است. هدف نهایی واحدهای تولیدی، صرف تولید کردن نیست بلکه آنها به فروش نیاز دارند.
رئیس دانشگاه آزاد مرکز بین الملل خلیج فارس ادامه داد: با توجه به اینکه قیمت منابع و زمین و نیروی کار در کشور ما ارزانتر از سایر کشورهاست، بنگاههای خارجی می توانند به کارخانجات داخلی ما متصل شوند و بخشی از سهام را بخرند، یا اینکه در حلقه مدیریتی بنگاههای داخلی قرار گیرند تا از تجربیاتشان استفاده شود.
ارائه تسهیلات توسط بانک از اساس غلط است
اقبالی با اشاره به طرح اختصاص وام به صنایع کوچک و متوسط گفت: تفکر عجیبی که در وزارت صنایع حاکم است، تفکر صنعتی است نه تفکر اقتصادی. تفکر صنعتی صرفا به دنبال تولید بیشتر است در حالیکه تفکر اقتصادی به دنبال پیدا کردن بازار برای تولیدشان است. وقتی واحدی دچار مشکل مالی باشد، وام ارزان هم که به آن بدهیم در آینده دچار مشکل بازپرداخت وام و مشکل حقوقی میشود. چند هزار شرکت وجود دارند که به سوله تبدیل شدهاند؛ چرا که بدهی های میلیاردی به دوش آنهاست.
او تشریح کرد: در کشور ما اصولا بنگاهها باید از طریق بازار سرمایه تامین مالی شوند نه از سوی بانکها. مثلا کارخانه ذوب آهن تازهای که راهاندازی شده باید منافع و منابع مالی خودش را از بازار سرمایه و کارخانجات برزگ فولاد تهیه کند، نه از بانکها. چرا که بانکها کارشناس نیستند و نمیدانند آیا راهاندازی این کارخانه توجیه اقتصادی دارد یا نه. اما بازار سرمایه کارشناسانهتر موضوع را بررسی میکند و میبیند که آیا تاسیس این کارخانه جدید ایده نو و جدیدی دارد و در آینده بازار خواهد داشت یا نه. در نتیجه ارائه تسهیلات توسط بانک از اساس غلط است و ماحصل آن هم چیزی جز ناکارآمدی و فساد نخواهد بود.
این اقتصاددان با بیان اینکه تقاضای بخش خصوصی از دولت باید اعمال سیاستهای تجاری باشد، ادامه داد: دولت باید خودش را به عدم کسری بودجه موظف کند. چون نظام ما نظام تورمی است، دولت کسری بودجه درست میکند و این کسری به نظام پولی منتقل میشود که نتیجه این امر تورم است.
او تصریح کرد: دولت باید نظام تعرفهای را به سمت حصر تعرفهها حرکت دهد. البته حصر تعرفهها ممکن است اختلالاتی برای کسانی که بازار انحصاری دارند به وجود آورد. اما از سوی دیگر انگیزه برای سرمایهگذار خارجی بوجود میآورد که برای سرمایهگذاری وارد بازار شود و نتیجه این امر رفاه مصرف کننده به دلیل ارائه کالای باکیفیت و با قیمت مناسب است.