اگرچه برنامه ششم توسعه در معرض نقدهای تندی است. برخی میگویند برنامهای است درباره آمالها و آرزوهای توسعهای کشور، اما در این برنامه برای اولین بار به توسعه مناطق جنوب شرقی کشور توجه شده است. توسعه سواحل مکران، دروازه طلایی کشور و منطقه آزاد چابهار از نقاط کلیدی این برنامه است که بهرام امیراحمدیان، استاد جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران درباره آن معتقد است: اگر بتوانیم این منطقه را توسعه دهیم، از طریق تحول شبکههای جادهای، ریلی و ترانزیت منطقه شرق روزهای متفاوتی را به خود خواهد دید. توسعه مکران و بندر چابهار، علاوه بر توسعه اقتصادی کشور، در وضعیت استان سیستان و بلوچستان تغییر ویژهای ایجاد خواهد کرد.
از چه زمانی اهمیت منطقه مکران و چابهار موردتوجه برنامهریزهای توسعه قرارگرفته است؟
از برنامه ششم توسعه، توجه و سرمایهگذاری در سواحل مکران، معروف به دروازه طلایی کشور و بندر چابهار موردتوجه است؛ کشورهایی چون هند، کره جنوبی و چین برای سرمایهگذاری به این منطقه واردشدهاند. منطقه چابهار در توسعه آینده کشور، بخصوص در جنوبشرقی کشور نقش مهمی بر عهده دارد. بندر چابهار در حال حاضر بهعنوان بندر اقیانوسی ایران است که در نزدیکی دریای عمان واقعشده -این دریا در جهان دیگر به دریای عرب معروف است- و در دهانه اقیانوس هند قرارگرفته است. فاصله بندر چابهار تا بندر امام خمینی بیش از 2 هزار کیلومتر است. اگر بتوانیم آنجا را توسعه داده و از طریق شبکههای جادهای و ریلی تحولات حملونقل و ترانزیت را در آنجا انجام دهیم، اثرات مثبتی در بخش زیادی از کشور خواهد داشت. بهعنوانمثال در شرایط فعلی تخلیه و بارگیری برای صادرات و واردات از بندر شهید رجایی در بندرعباس و بندر امام خمینی (ره) در خوزستان انجام میشود و بندر چابهار میتواند نقش مکملی برای شرق ایران در توسعه اقتصادی کشور داشته باشد.
نقش منطقه مکران و بندر چابهار در اقتصاد ایران چیست؟
این نقطه میتواند نقش مثبتی در اقتصاد داشته باشد. عقبه این نقشآفرینی استان سیستان و بلوچستان است که ازلحاظ سرزمینی منطقهای بیابانی و کمتر توسعهیافته و تراکم جمعیتی اندک، مشکلات توسعهای، اشتغال و درآمد دارد. این منطقه به سبب محدودیت منابع آبوخاک، سرزمینی و حاصلخیزی امکانات مناسبی برای استقرار جمعیتی ندارد. اشتغال در این استان از مشکلات اساسی مردم است. برای اینکه این خلأ جمعیتی و اقتصادی برطرف شود میگویند در سواحل مکران زیرساختهای مناسب اقتصادی بنا کنیم تا مشکلات جمعیت این منطقه برطرف شود.
این تغییر توسعهای چگونه ممکن است؟
پروژه بندر چابهار و محور شرق طرح توسعهای بزرگی است که مقررشده است در آنجا کریدوری شرقی را تشکیل دهند.
در برنامه توسعهای قرار است افغانستان از طریق شبکههای ارتباطی ریلی و زمینی (اکنون زمینی فراهم است) به این بندر وصل شود و این کریدور از چابهار تا سمت مشهد ادامه خواهد یافت. شبکههای جادهای که در این امتداد قرار دارد افغانستان را به این محور و چابهار را به آسیای مرکزی متصل میکند. راهآهن مشهد هم در منطقه، از یکسو مشهد را به راهآهن آسیای مرکزی (در نقطه سرخس-از سال 1375 متصل است) و از دیگر سو به سمت جنوب به استان خراسان جنوبی و از خواف به هرات متصل خواهد کرد. این راهآهن قرار است به راهآهن افغانستان (هرات) متصل شود. این چشمانداز روشن از مناسبات آینده است. هدف غایی پروژه چابهار اتصال زمینی و ریلی بندر چابهار به آسیای مرکزی است که در میانه این شبکه، شاخهای بهسوی افغانستان خواهد رفت.
در دوره دوم دولت اصلاحات تفاهمنامهای دوجانبه و چندجانبه بین ایران، افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان امضاء شد تا ایران از طریق شاهراهی که بعدها احداث خواهد شد، از طریق راههای افغانستان به سه کشور یادشده آسیای مرکزی که با افغانستان هممرز هستند، متصل شود. ولی به سبب ناامنی در افغانستان و برخی مشکلات و ناهماهنگیهایی که در بین کشورهای آسیای مرکزی بود این مهم به فراموشی سپرده شد.
هندوستان که با افغانستان اتحاد استراتژیک دارد، علاقهمند است در پروژه چابهار سهم عمدهای داشته باشد و با استفاده از کریدور چابهار به افغانستان متصل شود. به همین سبب پروژه چابهار علاوه بر افغانستان، از سوی هندوستان نیز دنبال میشود. باوجود نزدیکی پایتخت افغانستان به پایتخت پاکستان و امکان استفاده افغانستان از شبکههای ارتباطی پاکستان برای دستیابی به آبهای آزاد، به سبب اختلاف سرزمینی و سیاسی دو کشور، افغانستان ایران را برای ارتباط با جهان خارج ترجیح میدهد. هندوستان نیز به سبب اختلافاتی که با پاکستان دارد، علاقهمنداست با دور زدن پاکستان بجای استفاده از شبکههای ارتباطی پاکستان از کریدور چابهار - مشهد برای ارتباط با متحد استراتژیک خود (افغانستان) بهره بگیرد. این مسئله میتواند به ارتقای جایگاه ایران در منطقه یاری رساند.
در این عرصه بازیگرانی هم میخواهند وارد شوند، حضور آنها چگونه خواهد بود؟
در این عرصه بازیگرانی هم میخواهند وارد عرصه شوند. هندوستان میخواهد در بندر چابهار سرمایهگذاری کند چون متحد استراتژیک افغانستان است و نمیخواهد از راه ناامن پاکستان گذر کند. آنها میخواهند پاکستان را دور زده و از ایران رد شوند. یعنی از بنادر غربی هندوستان به بندر چابهار بیایند و تخلیه و بارگیری و ترانزیت ازاینجا به افغانستان انجام دهد. این رونق اقتصادی برای افغانستان هم است.
افغانستان چه فرصتهایی برای همکاری کلان در این حوزه با ایران دارد؟
افغانستان دارای پتانسیل بالای برای همکاری با ایران و هندوستان است. ارزش مواد کانی موجود در افغانستان که عمدتاً در نزدیکی با مرزهای شرقی ایران مستقر است، به حدود سه هزار میلیارد دلار ارزش تخمین زده میشود. هندوستان با بهرهگیری از قلمرو ایران و بهویژه در صورت تکمیل خطوط ریلی بین ایران و افغانستان، از این منابع میتواند بهرهمند شود زیرا برای حملونقل مواد کانی که وزن زیاد و ارزش کمتری نسبت به کالاها و محصولات دارد، راهآهن تنها وسیله مناسب حملونقل است. اگر راهآهن موردنظر احداث و به بهرهبرداری برسد، بهرهبرداری و تجارت این مواد معدنی سبب ایجاد اشتغال، درآمد و درنهایت ثبات و امنیت در منطقه خواهد شد؛ هم ایران در منطقه سیستان و بلوچستان از آن بهرهمند میشود و هم هندوستان با واردات مواد کانی از افغانستان بهرهمند میشود. این بندر اساسی است که پس از اجرای همه فازهای آن در سالی آینده و اجرای برنامههای توسعهای آنجا، بندر چابهار سالانه حدود 80 میلیون تن توانایی تخلیه و بارگیری خواهد داشت.
مصداق این توسعه کدام است؟
از درآمد حاصل از ترانزیت کالا در این محور بین آسیای مرکزی و افغانستان (کشورهای محصور در خشکی) و حتی چین از یکسو و هندوستان و دیگر کشورهای حوزه اقیانوس هند از سوی دیگر، طرحهای توسعهای اجرا کرده و اشتغال در بخشی کمتر توسعهیافته در استانهای سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی و حتی خراسان رضوی را شکوفا و به افزایش درآمد ملی اقدام کنیم. امیدواریم که با اجرای این پروژهها آینده درخشانی داشته باشیم ولی بایستی در این راه تلاش کرد.
گفته میشود نوعی بدبینی به شرکای اقتصادی وجود دارد؟
هندوستان در سال 2003 قول داده بود که 100 میلیون دلار در پروژه چابهار سرمایهگذاری کند اما هنوز اقدام مؤثری انجام نداده است و جمهوری اسلامی ایران از منابع داخلی و بودجههای عمرانی اقداماتی مهم در این پروژه انجام داده است. به نظر من انتشار اوراق قرضه در این پروژه و جلب سرمایههای ایرانیان خارج از کشور میتواند اقدام مؤثری باشد. جمهوری عربی مصر در ساخت و بهرهبرداری کانال سوئز دوم نیز از این روش استفاده کرده است. جلب سرمایههای سرگردان و هدایت بازار سرمایه از مسکن که در حال حاضر اشباعشده است به این بخش اقدامی مثبت در دولت آینده میتواند باشد. ایران برای اینکه به هدف تعیینشده دسترسی پیدا کند باید به دو مرود توجه کند: منابع داخلی، سرمایهها و برنامهها را به سمت جنوب شرقی ایران متمرکز کند. همچنین زمینه سرمایهگذاری خارجی در این منطقه باید فراهم شود. ایران سرمایه کافی برای تأمین همه پروژهها ندارد و باید از سرمایه خارجی استفاده کند.
در برنامههای گذشته مقررشده بود پایانههای صادراتی نفتی ایران از خلیجفارس که منطقهای گلوگاهی است، به این منطقه و به بندر چابهار منتقل شود. باید این مورد در رسانهها دنبال شود.
سرمایهگذاری به الزاماتی نیاز دارد؛ وضعیت را چگونه میبینید؟
برای سرمایهگذاری در سطح ملی و خارجی نیازمند فضایی سیاسی هستیم که بهدوراز تنشها باشد تا، در آن فضا سرمایهگذار از سرنوشت سرمایه خود اطمینان داشته باشد. وقتی فضای سیاسی متشنج باشد و چندصدایی تنشآلود در فضای سیاسی کشور حاکم باشد و طرفهای خارجی ندانند پشتیبان سرمایهگذار چه دستگاهی است، حاضر به سرمایهگذاری نمیشود. نکته دیگری جذب مشارکت مردمی است.
مشارکت مردمی چگونه ممکن میشود؟
مشارکت مردم با اوراق قرضه برای توسعه بندر چابهار لازم است. این بندر برای آینده ایران و آینده منطقه و رفع خلأ جمعیتی لازم است بیش از سایر مناطق کشور موردتوجه قرار گیرد. باید بتوانیم به این منطقه سامان دهیم درحالیکه در کنار بندر چابهار در گوادر همین ترکیبات باقدرت بهعنوان کریدور اقتصادی پاکستان توسط چین انجام میشود و در سطح وسیعی سرمایهگذاری میشود. مادامیکه ساکت بنشینیم کار کردن در چابهار چندان بهصرفه نخواهد بود. پیوستن همه نیروهای ملی برای اینکه بتوانیم منطقه چابهار و اهمیت آن را بشناسیم، لازم است. سواحل مکران و بندر چابهار مستعد توسعه هستند و ازلحاظ اقلیمی این منطقه اقلیم بیابانی دارد. نباید از شرایط هراس کرد. چون تکنولوژی میتواند در خدمات منطقه قرار گیرد. میشود با امکاناتی این منطقه را مثل محیط خلیجفارس به محیط مأنوس تبدیل کرد. در جنوب خلیجفارس در منطقه دوبی بندر جبل علی شرایط اقلیمی مشابه و شاید بدتر از چابهار داشته باشد ولی به توسعه دستیافته است. درحالیکه در بندر چابهار امکانات کشاورزی ازنظر اقلیم و خاک وجود دارد در دوبی این شرایط هم وجود ندارد ولی به هاب منطقه تبدیلشده است.
چقدر ممکن است این امکانات فراهم شود و موانع بر سر راه توسعه سواحل مکران چیست؟
به نظر میرسد که تابهحال ما با جدیت با این منطقه برخورد نکردهایم. وگرنه باید پیشرفت چشمگیری را شاهد میبودیم؛ مثل ریلگذاری یا ساخت بزرگراه باید اقداماتی صورت میگرفت. در طی سالها بر اساس برنامههای مدون بایستی اقداماتی اساسی انجام میشد، اکنون نسبت به برنامه عقب هستیم. البته بهانه تحریم بود ولی حالا که تحریمها برداشتهشده ما هنوز آن فضای لازم برای دسترسی به خواستههای خود، امکانات را فراهم نمیبینیم. یکی از تهدید بندر گوادر پاکستان است. ما برای اینکه بتوانیم منطقه را فعال کنیم به نظرم میرسد درزمینهٔ توسعه مکران نیازمند این هستیم که دولت با جدیت بیشتری کار کند، رسانهها و نهادهای غیردولتی و تشکلهای مردمی، مجلس شورای اسلامی و حتی نهادهایی مانند آستان قدس رضوی باید در این مسئله به دولت یاری رسانند. دولت بهتنهایی نمیتواند در تمام زمینههای توسعهای ورود داشته باشد، زیرا دولت بودجه و ساختارهای لازم برای ورود به همه عرصه را دارا نیست. بخش خصوصی بهویژه اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران میتواند در این زمینه به دولت یاری رساند و با ساخت و توسعه کریدور شرق در آن به تجارت و فعالیت اقتصادی با کشورهای آسیای مرکزی، افغانستان و چین دست بزند.
چه باید کرد؟
باید دولت سازوکارهای لازم را تعریف کند و برای هر وزارتخانهای وظایفی را معین کند تا در برنامه بلندمدتی هرکدام کار خود را انجام دهند. قرار بود برای خروج از تنگنای خلیجفارس و تنگه هرمز پایانه نفتی را به چابهار منتقل کنیم ولی هیچ اقدامی صورت نگرفت. برای رونق بندر چابهار و بنادر خلیجفارس باید تلاش شود. چابهار به لحاظ مسافری و باری در مرحله اول نیازمند دایر کردن خطوط بین این دو دریا است. باید بین بندر چابهار و دیگر بنادر جنوبی ازجمله بندرعباس و بندر امام خمینی خطوط کشتیرانی باری و مسافری دایر کنیم (اگرچه اقتصادی هم نباشد میتوان د به توسعه گردشگری ملی هم یاری رساند) و سیطره خود را در آبهای سرزمینی و آبهای آزاد گسترش دهیم. همه اینها نیازمند یک برنامه منسجم است. ما چشمانداز 20 ساله را تعریف کردیم و بر اساس آن قرار شد ایران در 20 سال بعد به نقطهای برسد که در منطقه بالاترین رتبه در را در زمینههای مختلف به دست آورد. متأسفانه به آن جایگاه نرسیدیم زیرا قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران امکان دستیابی به رشد 8 درصد در سال مفروض در برنامه چشمانداز را نتوانستیم داشته باشیم. کشور ما نهتنها به توسعه چابهار یا کریدور شمال جنوب، شرق و غرب نیازمند است بلکه باید یک برنامه جدی تهیه شود.
این برنامه چه مشخصهای باید داشته باشد؟
این برنامه همان برنامه آمایش سرزمین است. در هیچ کشوری بدون برنامه منسجم نمیتوان به اهداف توسعهای دستیافت.
برنامه آمایش سرزمین حدود نیمقرن است که موردتوجه است ولی هنوز هم در اولویت برنامهریزیهای ما قرار نگرفته است. چرا؟
برنامه آمایشی برنامهای است که همه نهادهای کشور را در یک سطحی تعریف کند و خروج از آن برایشان مشکل باشد. اما در برنامهریزی این فضای خالی وجود دارد و هرکدام از سازمانها در داخل کار خود را میکنند و جزیرهای عمل میکنند، درحالیکه باید هیچکس بیرون از برنامه کار نکند. مثلاً برنامه و دیدار استانی رئیسجمهور ایدهای ضد برنامه است. بر اساس ساختار قدرت، در هر استانی بخشی از وزارتخانهها در آنجاست. بر هم زدن ساختار منطقهای ضد برنامهای است. ما باید به این باور برسیم که برای توسعه کشور نیازمند یک برنامه مدون با اجماع همه نهادها و وزارتخانهها هستیم که بهعنوان سند بالادستی مطرح شود. تا این سند بالادستی نباشد امکان اینکه کشور به برنامه 5 ساله خود جامعه بپوشند خیلی کم است. در سال 1380 اقدامی انجام شد ولی این اقدام هم متوقف ماند. اکنون بیش از هر زمان دیگری به برنامه توسعه پایدار و آمایش سرزمین نیاز داریم. حالا که آرامش در کشور برقرارشده است در محیطی آرامتر نسبت به گذشته و با برپایی دوباره سازمان برنامه، باید با مشارکت نخبگان کشور اعم از اقتصاددان، برنامهریز و اساتید دانشگاهها و مسئولان دولتی آن برنامه اساسی تدوین شود. مثلاً برنامه بلندمدت 30 سالهای باشد که بتواند کشور را به آن جایگاه لازم برساند. بر اساس آنچه از قدرت تعریف میکنیم ما همه مؤلفه قدرت را در ایران داریم ولی باید اینها به اقتدار تبدیل شود. توجه به سرمایههای اجتماعی و حکمرانی خوب و با تقویت قانونگرایی میتوانیم به ایدهها و آرمانهای توسعهای دستیابیم.
ولی ما تجربههای زیادی را در حوزه برنامهریزی داریم؛ مانند سند چشمانداز که به شکست انجامیده است.
سند چشمانداز برنامه نبود؛ بلکه خطمشی کلی بود. آن سند اجرایی نبود و خطوط را وضع کرده است. اینکه چگونه به آن دستیابیم به آن نگرش داشته باشیم نیاز به برنامه بوده است. به دلیل نبود برنامه خیلی از این خطوط استفاده نشد. البته در این مدت با تهدیدات هم مواجه بودیم. ایران با توجه به جغرافیای آن و محیطزیست و امکاناتی که در اختیار دارد نشان میدهد استعداد رشد و توسعه پایدار را دارد تا بهعنوان قدرت منطقهای تعریف شود. اما ما نیاز به هماهنگی بین قوا، نهادها و سازمانها داریم تا همه با همدیگر در راستای یک هدف خاصی در محیط یکصدا کار کنند و به توافق برسند وگرنه این مشکلات برطرف نمیشود. ما ازلحاظ سختافزار و نرمافزاری نیازمند هماهنگی بین نیروها و تعامل آنها برای تدوین برنامه آمایش سرزمین هستیم.