رادیو مجازی اتاق ایران ۲ دی 1403

فرشاد مومنی در نشست چیستی و چرایی اعتراضات 1401

راه نجات کشور از مسیر یک برنامه توسعه ملی واقعی می‌گذرد

فرشاد مومنی اقتصاددان، می‌گوید: در شرایط کنونی ایران که هم تعداد بحران‌ها از حدود متعارف فراتر رفته و هم ابعاد بحران‌ها فراگیر شده، راه نجات ایران جلب مشارکت دانایان و رفتن به سمت برنامه کارآمد میان‌مدت است.

03 دی 1401 - 14:57
کد خبر : 55060
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام واتس اپ
لینک

نشست بررسی چیستی و چرایی اعتراضات 1401 به همت مرکز پژوهش‌های اتاق ایران و با حضور فرشاد مؤمنی اقتصاددان و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، مقصود فراستخواه جامعه‌شناس و عضو هیات علمی موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی و سمیه توحیدلو جامعه‌شناس و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

محمد قاسمی رئیس مرکز پژوهش‌های اتاق ایران با بیان اینکه هیچ فرد دلسوزی نمی‌تواند از کنار اتفاقات سه ماه گذشته بی‌تفاوت عبور کند گفت: نیاز است هرکس در حوزه توانایی خود تحلیل‌های علمی دقیق درباره موضوع بیان کند و پیشنهادهایی که برای گذر کشور از این دوران سخت  را ارائه کند. این سلسله جلسات در اتاق ایران نیز با همین هدف برگزار می‌شود.

اندیشه‌های اغواگر راه نجات ایران نیست

فرشاد مؤمنی اقتصاددان در این جلسه با تأکید بر اینکه بسیاری از متخصصان، بر شکننده بودن اوضاع کشور اذعان دارند، ادامه داد: اقتصاد سیاسی ایران رانتی است و فرصت استثنایی را به برخی افراد می‌دهد که بتوانند به نحوه بایسته و بیشترین دستاورد از این رانت بهره بگیرند. راه نجات این است که علم را فصل الخطاب قرار دهیم و از دریچه علم به مسائل توسعه‌ای نگاه کنیم. در چنین شرایطی اگر دریچه دانش توسعه به رسمیت شناخته شود باید کاری کرد که ظرفیت دانایی‌های هویت جمعی در حکومت ارتقا پیدا کند. متاسفانه ما از این نظر یکی از بدترین شرایط قوه اندیشه حکومت را تجربه می‌کنیم.

او با تأکید بر اینکه از نگاه توسعه، هیچ عنصری تعیین‌کننده‌تر از پویایی رابطه مردم و حکومت نیست افزود: این شرایط نشان‌دهنده اختلال معنی‌دار، عمیق و رابطه مخدوش و شکننده شده مردم و حکومت است. در حکومت سهل‌انگاری‌های بزرگ ناشی از بحران معرفتی و بحران منفعتی وجود دارد. باید کمک کرد که هوش حکومت ارتقا یافته و به جای کوتاه نگری و اکنون نگری، افق دید خود را وسیع کند.

او با اشاره به انتشار گزارش وضعیت اجتماعی در سال 95 و هشدار نسبت به سقوط شدید سرمایه اجتماعی گفت: وجه اجتماعی جامعه ایرانی وضعیت ابر تعیین‌کننده یافته و اگر حکومت بیش از این بخواهد مطالبات جامعه را نادیده بگیرد وارد بازی چند سر باخت می‌شویم.

استاد دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به اینکه در بررسی بحران رابطه حکومت و مردم از منظر توسعه باید بر هفت مؤلفه اساسی در کارنامه عملی و نظری حکومت متمرکز شد، بیان کرد: این هفت مؤلفه عبارت‌اند از: فقر، نابرابری، عقب‌ماندگی فزاینده نسبت به دنیای خارج، مشارکت، وضعیت بنیه تولیدی، فساد و وابستگی‌های ذلت آور و فزاینده به دنیای خارج. متاسفانه نارسایی در این مجموعه مؤلفه‌ها جامعه را دچار حس بی آینده بودن کرده است.

او تأکید کرد: از دیدگاه اندیشه توسعه حس بی آینده بودن مهلک‌ترین پدیده است و هشدار می‌دهم که مرحله بعد از آن، آنومی و فروپاشی است.

مؤمنی با طرح این سؤال که چرا ساختار قدرت در ایران از ارائه گزارش منصفانه و عالمانه از وضع موجود طفره می‌رود، پاسخ داد: چون در این صورت بر اساس این 7 متغیر مشخص می‌شود حکومت به سمت بخش‌بخش کردن مردم و انحصاری کردن ثروت حرکت کرده است. حادترین وضعیت در این زمینه مربوط به حیطه‌هایی می‌شود که حکومت بیشترین ادعا را دارد.

او ادامه داد: بزرگ‌ترین ادعای ساختار قدرت ما، استقلال و عدم وابستگی به شرق و غرب است. اما وقتی از دریچه اقتصادی این پدیده را بررسی می‌کنیم می‌بینیم که چقدر اوضاع وخیم است.

مؤمنی با بیان اینکه ساختار نهادی ما طوری مناسبات را تعریف کرده که اگر واقعیت‌ها را بگویید بد است؛ اما اگر با چاپلوسی و تملق کاری کنید که بیشتر در باتلاق تصمیمات نادرست فرو برود، ارزشمند است، تأکید کرد: ما به دگرگونی سیستمی اعتلا بخش نیاز داریم.

او افزود: در سه ساله منتهی به 1400 برای اولین بار در تاریخ برنامه‌ریزی ایران در سه سال اندازه جمعیت فقیر ایران دو برابر شده و گزارش‌های رسمی می‌گویند بالغ بر 75 درصد جمعیت بدون اعانه نمی‌توانند زندگی کنند. در سال 96 با بررسی روند مصرفی کالاهای اساسی در سبد خانوار نشان دادم که چقدر مردم نجیبی داریم؛ اما هشدار دادم که فقر مادی چیزی نیست که تا ابد خانوارها بتوانند آن را تحمل کنند.

او با اشاره به برخاستن موج اول اعتراضات در سال 96 گفت: در آن سال گفتم حکومت از نقطه عطف پایان جنگ، عامه مردم را نادیده گرفته و متحدان استراتژیک خود را تغییر داده است. شاهد این مدعا هم رفتار حکومت با دو گروه معترضان در سال 96 است. در آن سال یک گروه کارگرانی بودند که از 6 ماه تا 24 ماه حقوق نگرفته بودند و گروه دیگر سپرده‌گذاران در موسسه‌های اعتباری غیرمجاز. حکومت‌گران گروه اول را تهدید و سرکوب کردند؛ اما برای گروه دوم، جلسات پرشمار در سطح سران قوا برگزار کرده و 35 هزار میلیارد تومان (به قیمت آن روز) از دارایی‌های بین نسلی جامعه را در اختیار آن‌ها قرار دادند.

استاد دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه در مقام تحلیل، وضعیت آن 7 متغیر می‌تواند شاقول تنظیم مجدد رابطه حکومت و مردم باشد گفت: هیچ‌کدام از این 7 مؤلفه، شرایط آبرومندانه‌ای ندارند. به اعتقاد من، ‌باب گفت‌وگوهای ملی اعتلا بخش باید حول این محورهای 7 گانه استوار باشد تا امکان بهبود رابطه مردم و حکومت با رویکرد توسعه‌ای فراهم شود.

مؤمنی با تأکید بر اینکه دست‌کاری واقعیت در راستای منافع شوم می‌تواند آگاهی کاذب به حکومت دهد گفت: آگاهی کاذب حکومت هم در راستای منافع ضد توسعه خواهان داخلی است و هم در راستای منافع کسانی است که ایران را بلاتکلیف می‌خواهند. محور اصلی این دست‌کاری واقعیت به حکومت می‌گوید سرکوب، راه حل است. آگاهی کاذب دیگر این است که می‌گویند رژیم پهلوی از وقتی که کوتاه آمد سقوط کرد. در حالی که شاه در سرکوب تا اعلام حکومت نظامی هم پیش رفت و بعد از شکست سرکوب گفت صدای انقلاب شما را شنیدم. لذا این اندیشه‌های اغواگر راه نجات ایران نیست.

او گفت: اگر قرار است تنبیهی وجود داشته باشد، این تنبیه باید متوجه حکومت‌گران رانتی باشد که منابع ارزی و ملی را تلف کرده و هیچ‌کدام از وعده‌های آن‌ها محقق نشده است. به گواه 250 سال مستندات بی‌شمار، حکومت باید بداند که بدیل پشت کردن به مردم، دست‌نشاندگی خارجی‌هاست و با ژست و شعار این موضوع حل نمی‌شود. هرکس بگوید باید رابطه حکومت و مردم را بدتر کنیم تا اوضاع ایران بهتر شود قطعاً خلاف گو است.

مؤمنی در پایان تأکید کرد: در شرایط کنونی ایران، که هم تعداد بحران‌ها از حدود متعارف فراتر رفته و هم ابعاد بحران‌ها فراگیر شده راه نجات ایران جلب مشارکت دانایان و رفتن به سمت برنامه کارآمد میان‌مدت است. به گواه کارنامه سیاه مسیری که از برنامه چهارم توسعه با رویکرد احمدی‌نژاد شروع شد، راه نجات ایران از مسیر یک برنامه توسعه ملی به معنای دقیق کلمه عبور می‌کند.

ساختار رسمی با جامعه دگرگون‌شده ایرانی ناآشناست و توان اداره آن را ندارد

مقصود فراستخواه، جامعه‌شناس نیز از دو منظر، تغییرات در جامعه ایران و عاملیت انسانی تغییرات به تبیین اعتراضات اخیر پرداخت.

او به تغییرات مهم جمعیتی در چهار دهه اخیر ایران اشاره کرده و گفت: از جمله این تغییرات این است که میانگین سال‌های تحصیل ایرانی‌ها از 2.6 در ابتدای انقلاب به 10 در حال حاضر رسیده است که حتی از بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته نیز بهتر است. همچنین در چهار دهه از دهه 60 تا 1398 سرمایه انسانی بر مبنای سه متغیر آموزش و بهداشت و سلامت از شاخص 13 در سال 60 به حدود 60 رسیده است. ما هم اکنون 14 میلیون جمعیت انباشته تحصیل‌کرده عالی در کشور داریم.

فراستخواه گفت: بر اثر این تغییرات ارزش‌های ایرانیان هم تحول‌یافته است. از جمله اینکه جامعه عرفی‌تر و فردگراتر شده است، بیشتر از رسانه استفاده می‌کند و بیش از گذاشته مطالبه مشارکت دارد. از ویژگی‌های جمعیتی ما میل شدید استفاده از اینترنت و رسانه است. این موضوع تکانه‌ها، ارزش‌ها و تخیل جمعی را دگرگون کرده و برای جامعه فضای خودمختار ایجاد می‌کند. لذا تحرک جامعه نیز افزایش یافته است.

او توضیح داد: جامه ما بر اثر این تغییرات جمعیتی که با عنوان «جِرم بحرانی» از آن نام می‌برم، درگیر یک دوگانه شکل و محتوا شده است. شکل ساختاری این جامعه با بخش مهم و تعیین‌کننده محتوای فرهنگی و اجتماعی این جامعه در ستیز و تنافر است. این ساختار رسمی با زیست جهان این جامعه دگرگون‌شده در این سه دهه ناآشنا است و نمی‌تواند این جمعیت را اداره کند. رتبه ایران در آموزش از 167 کشور 75 است اما همین ایران در آزادی شخصی رتبه 165 دارد و در حکمرانی رتبه آن 163 است. بنابراین این حکمرانی تناسبی با این ملت ندارد.

فراستخواه با ابراز نگرانی از اینکه حکومت به نتایج بررسی‌های علمی انجام شده زیر نظر مؤسسات مورد تأیید خودش هم توجه نمی‌کند ادامه داد: در این بررسی‌ها به 10 تغییر در جامعه ایران اشاره شده است که عبارت‌اند از: تغییر ارزش‌ها و نگرش‌ها، افول سرمایه اجتماعی و اعتماد به دولت و قوانین، تغییر در سبک زندگی، تغییر رفتارهای مذهبی دین‌داران و اینکه دین دیگر نمی‌تواند عنصر انسجام بخش جامعه باشد، تغییر در اخلاقیات جامعه، تغییرات نسلی، تحول در افکار عمومی و هراس از آینده، افزایش تکثرگرایی، کاهش مشارکت در اجتماعات و نهادهای مدنی و در نهایت تغییر نگرش مردم به سیاست ورزی رسمی و کاهش اعتماد به صندوق رأی.

او با تأکید بر اینکه این تغییرات از جنس رشد بی‌بازگشت است گفت: دیگر این جامعه را نمی‌توان به دهه 70 و 60 بازگرداند. ولی سیستم این تغییرات را شناسایی و حمایت نکرده و با انواع کنترل‌های ایدئولوژیک برای این تغییرات هزینه می‌کند.

فراستخواه با بیان اینکه این تحولات از دهه 70 به بعد زیرپوست شهرها رفته است و خود را در فضاهای عمومی و در تغییر نام‌گذاری‌ها، تغییر لباس‌ها، مطالبه حضور در استادیوم‌ها، جنبش سبک زندگی و انقلاب آرام زنان و همین‌طور ایجاد نخبگان خود را نشان داده است. نخبگان معمولی در کوچه و خیابان، هنر، فکر، ادبیات، کسب‌وکار و زیست جهان جامعه منتشر شده‌اند.

این جامعه‌شناس ادامه داد: این تغییرات که به عنوان سرمایه اجتماعی استفاده نشده و زیرپوست شهر رفته، در کنار ذخیره اسطورگانی قوی در ایران، قدرت تصویرسازی بزرگی ایجاد کرده است. این جامعه پر تخیل شده و برای آینده، رؤیاپردازی دارد. به علاوه ایران فرهنگ اعتراضی و نارضایتی تاریخی دارد و این جنبش زیرپوستی با این نارضایتی درآمیخته و مقابل فرهنگ رسمی ایستاده است. اما در مقابل، فرهنگ رسمی به حاملان این فرهنگ غیررسمی حتی اجازه نمی‌دهد در مستعمرگی این سیستم زندگی کند. لذا این جنبش در لحظه و رویدادی مانند «لحظه مهسا» از زیرپوست بیرون می‌زند و به شکل جنبش اعتراضی خود را نشان می‌دهد. لحظه مهسایی نشان از چرخش جدی جامعه از جنبش زیرپوستی به مدل جنبش کف خیابان است.

او از منظر عاملیت اجتماعی نیز با بیان اینکه آخرین بازمانده‌های نسل انقلاب با انواع بحران از جمله بحران روایت و بحران خاطره مواجه هستند، گفت: اما در مقابل، نسل جوان و نوجوان دختر و پسر، به کمک زنان بزرگ‌تر از خود جمعیت فعالی تشکیل داده‌اند که رؤیاهای آن‌ها بیشتر زندگی به آن سبکی است که می‌خواهند.

او با بیان اینکه زبان این نسل متفاوت است و از برخی کمبودها ازجمله نابرابری فرصت‌های شغلی رنج می‌برد بیان کرد: 20 درصد فرصت‌های شغلی برای زنان است. حاصل ترافیک شدید منابع با این حکمرانی بد، بازتولید انواع ایدئولوژی‌هاست. جامعه در کار ساختن ایدئولوژی‌های گوناگون است و باید گفت در ایران حداقل هشت ایدئولوژی‌ تازه در راه‌ است که عبارت‌اند از: ایدئولوژی‌های سنی و جنسی است. فمنیسم تمام‌قد در ایران در حال رشد است. ایدئولوژی‌های سکولار، ایدئولوژی‌های قومی زبانی و مذهبی، ایدئولوژی‌های نخبگانی در مقابل نخبگان رسمی و سنتی، ایدئولوژی‌های سکونتگاهی مرکز-پیرامون، ایدئولوژی‌های دسترسی به منابع، ایدئولوژی‌های طبقاتی جدید و ایدئولوژی‌های سیاسی بر سر دستیابی قدرت.

نهادهای مدنی باید صدای بی‌قدرتان باشند

سمیه توحیدلو، جامعه‌شناس نیز جنبش‌های اجتماعی امروز را ترکیبی از دو نوع «جنبش دموکراسی شورشی» و «دموکراسی قیام طلبانه» دانست و ویژگی‌های هر کدام از این جنبش‌ها را تشریح کرد  و گفت: دموکراسی شورشی رخدادمحور است اما دموکراسی قیام طلبانه به لحظه‌ها وابسته است و همیشگی نیست. در دموکراسی شورشی، اعتراض همیشگی داریم که در یک لحظه فورانی خود را نشان می‌دهد اما مدل قیام طلبانه بر جنبش‌های قبلی سوار می‌شود. در دموکراسی شورشی پذیرش تکثرگرایی را در مقابله با نگاه یکسان‌ساز شاهد هستیم اما در مدل قیام طلبانه تغییر سیاسی مد نظر است.

او افزود: شعار "زن زندگی آزادی" از جنس دموکراسی شورشی است اما شعارهای بعدی ساختارشکنانه از نوع مدل دوم است. تحقیرها و سرکوب‌ها یک جا فعال شده و در مدل شورشی خود را نشان می‌دهد. اما وقتی خشم انسجام‌یافته رخ می‌دهد دموکراسی قیام طلبانه شکل می‌گیرد. فرایندها در مدل دموکراسی شورشی مهم است اما در مدل دوم نتیجه محوری مهم است.

توحیدلو افزود: از منظر سازمان‌دهی در دموکراسی شورشی بی‌نظمی برادروار را شاهدیم. افراد متکثر می‌بینیم و اتمیزه بودن نشان‌دهنده شقاق‌های اجتماعی، جنسیتی، سنی، نسلی، قومی و ... است. در این بی‌نظمی و تکثر، نظم و وحدت شکل می‌گیرد. اما در مدل قیام طلبانه شورا و سازمان‌دهی را داریم. فعالان این مدل تلاش می‌کنند تکثرها را تا زمان حصول نتیجه نادیده بگیرند. همچنین دموکراسی شورشی تحت تأثیر رسانه‌های جدید و شبکه‌های اجتماعی است. اما دموکراسی قیام طلبانه تلاش می‌کند بر روی یک رسانه واحد و رسمی کار شود. به علاوه دموکراسی شورشی وابسته به طبقه متوسط فرهنگی شهری است. اما در مدل قیام طلبانه تهی‌دستان و حاشیه‌نشینان وارد می‌شوند.

او گفت: از نظر محل‌های درگیری نیز فضای سایبری و خیابان فضای تحت اشغال این جنبش‌ها هستند. در مدل دموکراسی شورشی تعادلی بین سایبر و خیابان وجود دارد. فضای سایبر زمانی تبدیل به کنشگر می‌شود که در خیابان اتفاقی نباشد اما وقتی در خیابان اتفاقی می‌افتد فضای سایبر تبدیل به ابزاری برای بازنمایی آن اتفاق می‌شود. اما در مدل قیام طلبانه به دنبال تسخیر خیابان و لشکرکشی و تغییر کارکرد فضاها هستند.

او در جمع‌بندی سخنانش گفت: ما در یک فرآیند تاریخی همواره نیاز به نهادینه شدن و شنیده شدن صدای بی‌قدرتان داشته‌ایم. الآن مهم‌ترین زمانی است که نهادهای ما بتوانند صدای بی‌قدرتان باشند. اگر شرایط اینترنت باعث ریزش کسب‌وکارها می‌شود، اتاق ایران به عنوان یک نهاد مدنی باید صدای این گروه‌های متضرر و خاموش باشد.

توحیدلو تأکید کرد: اگر بتوانیم با عمل مناسب، تغییر از درون را ایجاد کنیم نیازی به قیام‌های انقلابی و ساختاری نداریم. تبدیل ایده به عمل به نحوی که صدای بی‌قدرتان و حذف‌شدگان شنیده شود وظیفه نهادهای مدنی است. این شاید بتواند باعث تغییرات مثبت شود.

در همین رابطه