چالشهای اقتصاد ایران ریشه در بحران تئوریک دارد نه بحران مدیریتی. خشکاندن ریشه معلولهایی چون تورم، بیکاری، فقر و فساد با سیاستگذاریهای مبتنی بر تئوری علمی امکانپذیر است.
باید عادی زندگی کنیم و اجازه دهیم مردم هم عادی زندگی کنند و تجارت عادی با همسایگان یا دورتر با چین و اروپا به یک جریان عادی تبدیل شود. بیایید عادی شویم.
برای ایجاد تعادل بین دورهای در بودجه وقتی دیگر نه میتوان درآمد را مانند مالیات افزایش داد یا از هزینه کاست، دو راه برای دولت باقی میماند. اول استقراض از بازار و دوم تورم.
کشور بهشدت نیازمند ورود سرمایه خارجی است، سرمایههایی که توسط خارجیان یا ایرانیان خارج از کشور میتواند در چرخه و فرآیندهای تولید قرار گیرد.
نباید تصور کرد که یک پول بزرگ معطل جایی افتاده تا آن را توزیع کنیم، بلکه باید مساله را این گونه ببینیم که یک شکل از تخصیص غیربهینه منابع وجود دارد که آشکارا زیانبار است.
آریا صادق نیت حقیقی، دبیرکل سندیکای صنایع آلومینیوم ایران معتقد است: رئیسجمهور آینده، برای رسیدن به موفقیت باید برای همافزایی دستگاهها برنامهریزی کند.
با بیتوجهی بدنه بوروکراتیک به اصول بهبود فضای کسبوکار و اقتصاد، فرصتها تبدیل به تهدیدهای بزرگتر میشود و از آتش این توافق نیز آبی برای فعالیتهای مولد صادراتمحور گرم نمیشود.
اگر این رویه جدید کاهش فشار برای قیمتگذاری دستوری حلقههای ابتدایی زنجیره آهن و فولاد ادامهدار نباشد، تضمین تولید در بخش فولاد در بلندمدت با چالش روبهرو خواهد شد.
اقتصاد ایران طی چندین دهه گذشته اداره نشده، بلکه مصرف شده است. دولت سیزدهم وظیفه دارد بهجای شعارهای توخالی و دهان پرکن، به وضعیت ناامیدکننده اقتصاد سامان ببخشد.
باید در جهت اصلاح ساختار بانکی کشور و کاهش دخالت دولت حرکت کرد تا راه بر کسانی که با اهداف غیرمولد به سمت اخذ چنین تسهیلاتی میروند بسته شود.